Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-29@20:21:30 GMT

کودکان سینما را فراموش نکنیم

تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۵۴۲۴۷

کودکان سینما را فراموش نکنیم

درگذشت ناگهانی حمیدرضا مرادی که در دوران نوجوانی در چند فیلم سینمایی بازی کرده بود، بار دیگر یاد کسانی را زنده کرد که در دوران کودکی پا به سینما گذاشتند اما در بزرگسالی نه تنها از سینما دور شدند بلکه برخی از آن‌ها سرنوشت‌ متفاوت و تلخی را هم تجربه کردند.

به گزارش ایسنا، در طول سال‌هایی که سینمای کودک و نوجوان رونق داشت کودکانی مقابل دوربین فیلمسازان رفتند که گاه با بیانی شیرین و چهره‌ای نمکین یا با استعدادی ویژه پای ثابت فیلم‌های آن دوران شدند اما از میان آن بچه‌ها فقط تعداد اندکی در نوجوانی و بزرگسالی در سینما ماندند و توانستند جایی برای خود حفظ کنند  در حالی که مسیر زندگی بقیه به گونه‌ای پیش رفت که از سینما برای آنها فقط قاب عکس و خاطراتش باقی ماند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حمیدرضا مرادی هم که در سن ۴۵ سالگی براثر ایست قلبی و بدون هیچ مشکل قبلی، چند روز قبل از دنیا رفت، یکی از همین بازیگران قدیمی است که در کودکی و نوجوانی در فیلم‌هایی همچون  «سفر جادویی» ساخته ابوالحسن داودی، «پاتال و آرزوهای کوچک» مسعود کرامتی و «مدرسه پیرمردها» به کارگردانی سیدعلی سجادی حسینی بازی کرده بود.

اگرچه او در سال‌های جوانی زندگی‌اش به طور کامل از سینما دور نشده بود ولی دیگر مثل دوران کودکی بازیگری نکرد.

خواهرش، محبوبه مرادی که از مرگ ناگهانی برادرش بسیار متأثر است، به ایسنا می‌گوید:‌ برادرم فعالیت چندانی در سینما نداشت ولی تا وقتی خانم طائرپور بود؛ کارهایی را انجام می‌داد. خانم طائرپور حمیدرضا را خیلی دوست داشت و همیشه هوای او را داشت؛ خدا رحمتش کند چقدر جایش خالی است.

اگرچه حمیدرضا مرادی براثر ایست قبلی از دنیا رفت، اما بازنشر خاطراتی از فیلم‌های کودک و نوجوان دهه ۷۰ پس از درگذشت او، یادآور سرنوشت دیگر بچه‌هایی شد که در بسیاری از فیلم‌های مطرح سینمای کودک و نوجوان بازی کرده بودند ولی دیگر هیچ خبری از آن‌ها نیست بویژه آنکه برخی از آن‌ها بخاطر این دوری آسیب‌هایی را متحمل شدند.

یک نمونه مهم این ماجرا فرخ هاشمیان است که در فیلم «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی بازی کرد و حتی تصویرش در کتاب درسی مدارس آن سال‌ها چاپ شد. او سال‌ها بعد از بی‌مهری سینما چنان گله‌مند بود که حتی دوست نداشت کسی بداند بازیگر فیلمی بوده است. با این حال تجربه‌های دیگری را هم توانست در این زمینه داشته باشد از جمله سریال «کیمیا».

بیشتر بخوانید:

علی «بچه‌های آسمان» همچنان «کتونی» می‌پوشد و بغض می‌کند

 پگاه آهنگرانی از آن دسته بازیگرانی است که در نوجوانی وارد سینما شد ولی شرایط متفاوتی داشت. او در سال ۱۳۹۲ در یک نشست تخصصی با موضوع «آسیب‌شناسی انتخاب بازیگر سینمای کودک» درباره تجربیات بازیگری‌اش در سال‌های نوجوانی عنوان کرده بود: ۱۴ ساله بودم که در «دختری با کفش‌های کتانی» بازی کردم. من آن موقع کار موسیقی می‌کردم و شانسی وارد سینما شدم.  به نظرم بازیگری مانند موجی است که اگر درست انتخاب نکنی آسیب می‌بینی. در واقع، پس از بازی در یک فیلم، نوجوان وارد دنیایی از شهرت می‌شود و به نوعی بازیگرانی را الگوی خود قرار می‌دهد که ممکن است روزی خودش را در آن جایگاه ببیند. فکر می‌کنم مهمترین بخش ماجرا این است که بعد از شهرت چه اتفاقی برای کودک بازیگر می‌افتد. البته در این زمینه نوع برخورد کارگردان هم با بازیگر مهم است. به عنوان مثال نابازیگرهای کودک آقای مجیدی آینده‌ای نداشتند اما آقای رسول صدرعاملی از من، ترانه علیدوستی و آیدا محمدخانی حمایت کرد.

این مسئله از سوی فیلمسازان سینمای کودک هم مورد توجه بوده است.  مرضیه برومند که سال‌ها تجربه کار کردن با کودکان را در فیلم‌ها و سریال‌های خود داشته همیشه تاکید می‌کند، «هر کدام از بچه‌هایی که وارد عرصه بازیگری می‌شوند باید توسط گروه فیلمساز و همینطور خانواده مراقبت شوند تا زندگی آینده آن‌ها آسیبی نبیند.»

این کارگردان که در بسیاری از آثارش از جمله «مربای شیرین»، «الو الو من جوجوام» و «قصه‌های تا به تا» کودکان و نوجوانان مختلفی بازی کرده‌اند، پیش‌تر به ایسنا گفته بود: کودکانی که در فیلمی بازی می‌کنند معمولا دو دسته هستند؛ دسته نخست آن‌هایی که حرفه‌شان بازیگری است و برای این کار تعلیم دیده‌اند، یعنی ممکن است به طور اتفاقی در یک فیلم بازی کرده و بعد آن را ادامه داده باشند. الان در این بخش حتی آموزشگاه‌های کودک هم داریم که البته من اصلا قبول ندارم. برخی از این آموزشگاه‌ها بازیگریِ کودک را تعلیم می‌دهند و در عین حال جایی هم هستند که بچه‌ها را به پروژه‌ها معرفی می‌کنند.  دسته دیگر هم بچه‌هایی هستند که انتخاب می‌شوند تا نقش خودشان را بازی کنند، مثل آن‌هایی که از کانون اصلاح و تربیت یا در خیابان پیدا و انتخاب می‌شوند تا نقشی مشابه خود را بازی کنند. در چنین مواردی وقتی یک نقش دستفروش در فیلم وجود دارد،  کودکی دستفروش را پیدا می‌کنند تا او نقش خودش را بازی کند نه اینکه بچه‌ای را بیاورند تا او را در نقش دستفروش نشان دهند،  اما نکته مهم این است که هر دو گروه در معرض آسیب قرار دارند.

برومند توضیح داده بود:‌ در گروه نخست به نوعی کار کشیدن از بچه‌ها را می‌بینیم یعنی آن‌ها هم به شکلی کودکان کار محسوب می‌شوند، چون خیلی زود وارد فضای حرفه‌ای می‌شوند و از درس و استراحت و تغذیه‌شان خیلی مراقبت نمی‌شود.  این‌ها معمولاً خیلی فرصت مدرسه رفتن ندارند چرا که بیشتر سر کار هستند و پدر و مادرهایشان معمولا از بچه‌ها بهره کشی می‌کنند. این والدین که بچه‌هایشان خیلی اتفاقی وارد کار شده‌اند حالا مرتب پیگیر هستند، قراردادهای آن‌چنانی می‌بندند، پول‌های آنچنانی‌تر طلب می‌کنند و قرار حضور جلسه‌ای یا ماهانه برای بچه‌ها معین می‌کنند تا هر روز بچه‌های خود را سر یک فیلم یا سریال ببرند. این‌ها بچه‌هایی هستند که اگرچه به طور حرفه‌ای بازیگری می‌کنند اما مواردی بوده که بعضی از پدر و مادرها بدهی‌های زندگی خود را با پولی که از بازیگری بچه‌ها به دست آوردند تسویه کردند و با وجود اینکه دوست نداشتن یا حتی انزجار از بازیگری در بچه دیده می‌شد، اما آن‌ها را برای ادامه کار می‌آوردند تا کمی اوضاع زندگی‌شان بهتر شود و بعد کار را متوقف کنند.

وی با اشاره به اینکه خیلی وقت‌ها در میان بزرگسالان هم نابازیگرهایی بوده که با یک نقش گُل کرده و اوج گرفته‌اند، ادامه داد:‌ موفقیت و شرایط کاری این نابازیگرها با بچه‌ها کاملا فرق دارد، بویژه بچه‌هایی که از دسته دوم باشند یعنی آن‌هایی که نقش خودشان را بازی می‌کنند. این بچه‌ها معمولاً سرنوشت خیلی غم‌انگیزی دارند چون از فضای گمنام بودن و پر از محدودیت و حتی ناراحت‌کننده‌ی قبلی ناگهان سر از جشنواره در می‌آورند.  یادم می‌آید در یک از فیلم‌هایم، کودکی داشتیم که از کانون اصلاح و تربیت آمده بود و در فیلم آنقدر خوب بازی می‌کرد که توجه همه را جلب کرده بود و در جشنواره هم دیده شد. خیلی هم برایش دل می‌سوزاندند. ما در آن مقطع خیلی تلاش کردیم هوای او را داشته باشیم چون به هر حال زندگی او تحت تاثیر قرار گرفته بود،  اما با این وجود نتوانست در این مسیر کار خود را ادامه دهد آن هم به این دلیل که معمولا این بچه‌ها بخاطر بازی کردن در نقش خودشان وارد این کار می‌شوند.

برومند یاداور شد: در بین این بچه‌ها فقط یک نفر را به یاد می‌آورم که توانست موفق باشد، آن هم حسین سلیمانی بازیگر فیلم «مهر مادری» بود که قطعاً به دلیل مراقبت‌هایی بود که خانم معتمدآریا و مهدی کریمی (تهیه‌کننده) از او انجام دادند. او شرایط زندگی خاصی داشت اما توانست گلیم خود را بیرون بکشد و زندگی‌اش را ارتقا دهد. این مورد نشان می‌دهد کسانی که یک کودک را وارد این عرصه می‌کنند در قبال او مسئول هستند چون تناقض و پارادوکسی که برای کودک نسبت به زندگی قبل و بعد از بازیگری پیش می‌آید ممکن است روح و روان زندگی او را در آینده بسیار تحت تأثیر قرار دهد و آسیب‌زا باشد،  به ویژه آنکه بسیاری از این بچه‌ها وقتی بزرگ می‌شوند دیگر آن جذابیت و شیرینی دوران کودکی را ندارند و به همین دلیل نمی‌توانند همانند قبل در عرصه بازیگری فعالیت کنند.

در این زمینه بیشتر بخوانید:

چهره‌ای که پس از سال‌ها عوض نشد + فیلم

بازیگر «رنگ خدا» پس از ۱۷ سال + فیلم

سینما از کودکانش مراقبت می کند!؟ + فیلم

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: حمیدرضا مرادی مرضیه برومند شبکه پنج سیما فردوس کاویانی مونا فرجاد دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی سینمای کودک بچه ها بازی کرده بچه هایی فیلم ها سال ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۵۴۲۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عهد کردیم خودسانسوری نکنیم

به گزارش قدس آنلاین، ​​​​​​این برنامه در هر قسمت، یکی از پرونده‌های مهم و چالشی کشور را بدون واسطه بررسی می‌کند. فصل اول بی‌واسطه در ۲۶قسمت از شبکه یک سیما پخش شد. این برنامه محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است که روی آنتن شبکه یک سیما می‌رود. درباره جزئیات بیشتر این برنامه با «محمدعلی صدری‌نیا»  کارگردان و تهیه‌کننده «بی‌واسطه» گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.  


در این فصل سراغ فضاهایی رفتید که پیش از این کمتر دوربینی به آنجا رفته بود، مثل کارخانه اسلحه‌سازی یا مراکز هسته‌ای. تمایز و ویژگی فصل دوم «بی‌واسطه» را نسبت به فصل اول چه می‌دانید؟ تلاش ما در فصل دوم این است فضای رنگارنگی از سوژه‌ها، موضوعات و لوکیشن‌ها را داشته باشیم و مانند فصل اول به دنبال این بودیم دوربین «بی‌واسطه» سراغ روایت‌هایی برود که مخاطب، کمتر تصویر و تصوری از آن‌ها دارد. در فصل دوم سراغ موضوعاتی رفتیم که مردم امکان حضور در آن فضاها را ندارند؛ مثلاً در قسمت اول به کارخانه اسلحه‌سازی پارچین رفتیم که یک مجموعه نظامی با حساسیت‌های بالای امنیتی است یا قسمتی دیگر سراغ رئیس سازمان انرژی اتمی رفتیم و به موضوع صنعت هسته‌ای پرداختیم. وارد فضاهایی مثل رآکتورها و خط تولید رادیوداروها شدیم که کمتر دوربینی به آنجا رفته است. همچنین در این فصل سراغ برخی معضلات و مشکلات اجتماعی رفتیم که روایت‌های کمتر دیده‌شده‌ای در قاب تلویزیون داشتند؛ مثلاً به بعضی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان و یا حاشیه شهر تهران رفتیم که تاکنون روایت‌های کمی از آن‌ها روی آنتن دیده‌ایم. 

موضوعاتی مثل صنعت هسته‌ای و توان نظامی، موضوعاتی حساس هستند که کمتر برنامه‌سازی سراغشان رفته است و به دلیل کمبود روایت‌های داخلی در این باره، مردم برای یافتن پاسخ پرسش‌هایشان به روایت‌های غیررسمی و رسانه‌های خارجی هم رجوع می‌کردند، چه شد که این ضرورت روایتگری، امروز احساس شد؟ اهمیت و ضرورت این موضوع از سال‌ها پیش مشخص بود اما بستگی داشت که تیم‌های برنامه‌ساز با چه نگاهی سراغ این موضوعات بروند و اینکه دستگاه‌ها و بخش‌هایی که باید پاسخگو باشند چقدر همراهی و همکاری کنند. ما از فصل اول در «بی‌واسطه» با خودمان عهد کردیم خودسانسوری نداشته باشیم. وقتی سراغ موضوعی می‌رویم، تا جایی که ممکن است پرسش‌های مردم را در آن حوزه بپرسیم. در قسمت اول این فصل که سراغ کارخانه اسلحه‌سازی و مرکز صادرات دفاعی رفتیم درباره مباحث مرتبط با موشک، پهپاد، توان نظامی و اهمیت آن سؤالات صریحی پرسیدیم. در قسمتی که مرتبط با موضوع هسته‌ای بود مسئله اصلی ما، پرداختن به این پرسش مهم در اذهان عمومی بود که با وجود تحریم‌های جدی کشورمان به‌خاطر انرژی هسته‌ای، منافع این صنعت چیست و چرا اثراتش را نمی‌بینیم؟ ما تلاش کردیم سراغ این پرسش برویم و به آن پاسخ بدهیم. ولی ماجرا، سمت دیگری هم دارد که نهادها و مسئولان هستند و بستگی به همراهی و همکاری آن‌ها دارد. خوشبختانه وزارت دفاع و سازمان انرژی اتمی با روی خوش ما را همراهی کردند ولی در مسیر تولید برنامه با دستگاه‌هایی مواجه شدیم که همچنان نگاه سنتی دارند و زمانی‌که می‌فهمند مجری برنامه، محمد دلاوری است یا ممکن است سؤالاتی بپرسد که ضعف‌ها و کم‌کاریشان عیان شود تمایلی به مشارکت ندارند و ترجیح می‌دهند با حضور در یک برنامه تلویزیونی خنثی، گزارش عملکرد بدهند، به جای اینکه پاسخگو باشند. 

ساخت چنین برنامه‌هایی می‌تواند مسیر برنامه‌سازی سیاسی را در رسانه ملی هموار کند؟
امید و تلاش ما همین است. تولید برنامه در استودیو برای ما راحت‌تر و بی‌دردسرتر است، چرا که هماهنگی لوکیشن‌هایی خارج از تهران برای تیم تولید، فرسایشی و سخت است اما فکر می‌کنیم این شکل از پرداخت به سوژه‌ها و مطالبه‌گری سبب می‌شود برنامه‌سازی سیاسی را یک گام به جلو ببریم. 

اگر رسانه‌های رسمی از زیر بار برنامه‌سازی سیاسی شانه خالی کنند، رسانه‌های خارجی و غیررسمی وارد این حوزه می‌شوند و میدان روایت‌ها از سوی راویان داخلی خالی می‌شود. همین‌طور است. معمولاً رسانه ملی تمایل به ساخت برنامه‌های سیاسی دارد تا مرجعیت رسانه‌ای داشته باشد ولی بخشی از ماجرا به نهادها و دستگاه‌های مختلف برمی‌گردد که آن‌ها هم باید این نگاه را داشته باشند. ما در مسیر تولید فصل دوم «بی‌واسطه» دستگاه‌ها و وزارتخانه‌هایی را داشتیم که با آغوش باز پذیرای ما بودند و ضعف‌ها و قوت‌هایشان را صادقانه می‌گفتند اما گارد برخی از دستگاه‌ها و نهادها به روی ما بسته بود و حتی به صورت غیررسمی می‌گفتند سمت ما نیایید. این ناشی از ضعف عملکردی آن دستگاه یا نگاه دهه شصتی روابط عمومی‌هایشان به رسانه است. حتی این نگاه وجود دارد که اگر دیده نشوند یا فراموش شوند بهتر از این است که در معرض توجهات رسانه‌ای قرار گیرند. 

مرز استقلال رأی در روایت‌های «بی‌واسطه» که سفارش‌دهنده آن، سازمان اوج و پخش‌کننده‌اش رسانه ملی است تا کجاست؟ «بی‌واسطه» وقتی موفق خواهد بود که واقعیت ایران امروز را به مخاطبان نشان دهد. این واقعیت، اجزای مختلفی دارد که شامل پیشرفت‌ها، ضعف‌ها، قوت‌ها و کمبودها در حوزه‌های مختلف می‌شود. آنجایی مخاطب، ما را باور خواهد کرد که بفهمد واقعیت را به او می‌گوییم، یعنی هم نیمه پر لیوان را به او نشان می‌دهیم و هم نیمه خالی را. ما سعی نکردیم دوربین «بی‌واسطه» را به دوربین تبلیغاتی یک‌طرفه تبدیل کنیم. هم سراغ پیشرفت‌ها می‌رویم و هم ضعف‌ها. تلاش ما این است روایتی واقعی از اتفاقات و ماجراها داشته باشیم، چون نقطه مطلوب ما و مخاطبان، همین‌جاست. ما در عصری زندگی می‌کنیم که روایت‌ها یک‌سویه نیستند و اگر درباره موضوعی روایتی داشته باشیم که درست نباشد، روایت دیگری از آن در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود؛ پس اعتماد مخاطب برایمان مهم است.
 
گاهی هزینه‌های اجتماعی که تلویزیون پس از پخش برنامه‌های سیاسی داده آنچنان سنگین بوده که ترجیح می‌دهد سراغ این‌گونه از برنامه‌سازی نرود، اما نپرداختن به موضوعات روز در رسانه ملی چه هزینه‌هایی برای جامعه پرسشگر امروز دارد؟ به‌نظرم رسانه ملی باید برندهای ماندگار در برنامه‌سازی سیاسی داشته باشد و این برندها، مقطعی نباشند. اگر قرار است روی افکار عمومی اثرگذار باشد باید تحملش را بالا ببرد تا بتواند برندهایی از برنامه‌های تلویزیونی سیاسی جدی را خلق کند که مجری معتبر و دارای کاراکتر ویژه داشته باشد. در گام اول، تلویزیون باید در حوزه برنامه‌سازی سیاسی، برندسازی کرده و سپس آن برند را حفظ کند. ما با موضوعات مختلفی در جامعه مواجه هستیم که در مقاطع مختلف درباره آن، برنامه‌ای ساخته و هر بار برند جدیدی خلق می‌شود. مثلاً در مقطع انتخابات، یک‌سری برنامه‌ها روی آنتن می‌رود که با گاردهای بازتری به موضوعات روز جامعه می‌پردازد و پس از پایان انتخابات، آن برنامه و پرداخت به آن موضوعات، تمام می‌شود. مثلاً مسئله حجاب در مقطعی حساسیت بیشتری دارد و در یک بازه زمانی کوتاه، برنامه‌های گفت‌وگو محور با رویکردی باز در این باره روی آنتن می‌رود اما بعد تعطیل می‌شود. رسانه ملی بابت این برنامه‌ها، هزینه‌های اجتماعی می‌دهد در حالی‌که اگر برندهایی ثابت با رویکردی مشخص طی سال‌ها ساخته شود و همیشه روی آنتن برود، اعتبار و مخاطب پیدا می‌کند. در چنین وضعیتی، آن برنامه سیاسی و اجتماعی برند می‌تواند در موقعیت‌های مختلف، موضوعاتش را متناسب با شرایط روز به آن مباحث اختصاص دهد ولی وقتی نگاه‌ها مقطعی شود سبب می‌شود هر دفعه، برند جدیدی خلق شود و برای جا افتادن و اعتباربخشی آن، هزینه و تلاش مضاعفی صورت گیرد ولی زمانی‌که بناست اثرگذار باشد، آن ماجرا تمام شده و برنامه هم تعطیل می‌شود. این رویکرد، اشتباه است و در این سال‌ها ضربه‌اش را در مدیریت افکار عمومی خوردیم. کاش برندهای ماندگار برنامه سیاسی را در تلویزیون داشته باشیم و مدیران سازمان، فشارهای بیرونی که به صدا و سیما می‌آید را تحمل کنند تا این برنامه‌ها استمرار یابند. امیدوارم برنامه «بی‌واسطه» در یک بازه زمانی طولانی روی آنتن بماند و به یک برنامه مقطعی تبدیل نشود. اگر قرار باشد «بی‌واسطه» به برنامه‌ای مطالبه‌گر تبدیل شود که هر بار سراغ پرونده‌های جدید و جنجالی می‌رود، مماشات نمی‌کند و بررسی دقیق و موشکافانه دارد، باید به برندی ثابت تبدیل شود. در صورت استمرار در ساخت و پخش چنین برنامه‌هایی می‌توان به اثرگذاری آن‌ها در طولانی مدت امیدوار بود. زهره کهندل

دیگر خبرها

  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • منافی:باخت به آلومینیوم را بزرگ نکنیم، در لیگ فرصت جبران هست
  • آلبوصبیح: استقلال را فراموش کردیم
  • ماجرای بازیگرانی که مهاجرت کردند | وضعیت رفتگان اغتشاشات ؛ از تاکسی اینترنتی تا بازی تنها در حد چند دقیقه رقص!
  • شب فراموش نشدنی اراکی‌ها با ۱۹ گل تاریخی
  • انعکاس چهره معلم در قاب جادو
  • شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم
  • عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
  • اوسمار به پرسپولیسی‌ها: رو پا بایستید، فراموش کنید!